رستالغتنامه دهخدارستا. [ رُ ] (اِ) روستا. (ناظم الاطباء). مخفف روستا به معنی دیه . (از شعوری ج 2 ص 21) : هرکه در رستا بود در روز و شام تا به ماهی عقل او نبود تمام . مولوی (از شع
رستاخیزفرهنگ مترادف و متضاد۱. آخرت، حشر، عقبا، عقبی، غاشیه، قارعه، قیامت، محشر، معاد، نشور ۲. بعث، بیداری، جنبش، قیام
رستاخیزلغتنامه دهخدارستاخیز. [ رَ ] (اِ مرکب ) (از: رستا، رسته ، مُرده + خیز) رستخیز. برخاستن مردگان . بعث . (فرهنگ فارسی معین ). روز قیامت و محشر. (ناظم الاطباء). قیامت را گویند ک