رسامیلغتنامه دهخدارسامی . [ رَس ْ سا ] (حامص ) عمل رَسّام . رسم کردن . ترسیم .نقاشی . صورتگری . پیکرنگاری . صورت نگاری : اوستادی به شغل رسامی در مساحت مهندسی نامی . نظامی .روزی ا
رامیرلغتنامه دهخدارامیر. (اِخ ) فرزند اوردونیو و برادر آلفونس چهارم از فرمانروایان اسپانیا بود و در سال 927م . از طرف برادر بحکومت لیون منصوب گشت و برخی از خویشاوندان خود را که ب
پوژهلغتنامه دهخداپوژه . [ ژِ ](اِخ ) (پیر) از هنروران مشهور فرانسه . وی در رسّامی و پیکرسازی و معماری مهارت تامه داشت و بسال 1622 م . در مارسی تولد یافت و در 1692 م . درگذشت . آ
رقم زنیلغتنامه دهخدارقم زنی . [ رَ ق َ زَ ] (حامص مرکب ) عمل و شغل رقم زن . نویسندگی . کتابت . || نقاشی . رسامی . (فرهنگ فارسی معین ).
مژده دادهلغتنامه دهخدامژده داده . [ م ُ دَ / دِ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) بشارت داده . خبرخوش رسانده : ز نقاشی به مانی مژده داده به رسامی ز اقلیدس گشاده .نظامی .
آبدستیلغتنامه دهخداآبدستی . [ دَ ] (حامص مرکب ) مهارت . چابکی . تندی در کار. لطافت و نازکی در صنعت : به نقاشی ز مانی مژده داده به رسامی ز اقلیدس زیاده چنان در لطف بودش آبدستی که ب