رزینیلغتنامه دهخدارزینی . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سنگی شهرستان نهاوند. سکنه ٔ آن 1300 تن . آب آنجا از قنات . محصولات عمده ٔ آن غلات و توتون و حبوب . صنایع دستی آن قالیبافی است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
رزنگلغتنامه دهخدارزنگ . [ رَ زَ ] (اِخ ) نام قدیم سیستان . رجوع به ایران باستان ج 1 ص 157 و 375 و سیستان شود.
رجنگلغتنامه دهخدارجنگ . [ رَ ج َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان نیمبلوک بخش قاین شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 40 تن . آب آن از قنات . محصول عمده ٔ آن غلات می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
جلای رزینیresinous lusterواژههای مصوب فرهنگستانجلای کانیهایی یا سنگهایی که ظاهری شبیه به صمغ دارند
فرزینیلغتنامه دهخدافرزینی . [ ف َ ] (حامص ) فرزین بودن : بیدق چو گذاشت هفت خانه فرزینی یافت جاودانه . خاقانی .رجوع به فرزین شود.
جلای رزینیresinous lusterواژههای مصوب فرهنگستانجلای کانیهایی یا سنگهایی که ظاهری شبیه به صمغ دارند