رزیدنلغتنامه دهخدارزیدن . [ رَ دَ ] (مص ) رنگ کردن . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از برهان ) (از فرهنگ خطی ) (از غیاث اللغات ) (از انجمن آرا) (از لغت محلی شوشتر نسخه ٔ خطی کتابخانه
رزیدنفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهرنگ کردن جامه و پارچه؛ رنگ کردن؛ رنگرزی کردن: ◻︎ بِه ار در خُم می فروشی خزم / چو می جامهای را به خون میرزم (نظامی۶: ۱۱۶۶)، ◻︎ برآنکس که جانش به آهن گزم / بسی
رسیدنگویش اصفهانی تکیه ای: berasi طاری: rassây(mun) طامه ای: rassâɂan طرقی: rassâymun کشه ای: rassâymun نطنزی: rassâɂan
رزانلغتنامه دهخدارزان . [ رَ ] (نف ) نعت فاعلی از رزیدن . رنگ کننده . (آنندراج ). و رجوع به رَز ورنگرز شود. || رنگین . الوان : آن برگ رزان بین که برآن شاخ رزان است گویی به مَثَل
صبغلغتنامه دهخداصبغ. [ ص َ ] (ع مص ) رنگ کردن جامه را بچیزی . (غیاث اللغات ) (زوزنی ) (منتهی الارب ). رزیدن . || غوطه دادن دست را در آب و جز آن . (منتهی الارب ).
رجندگیلغتنامه دهخدارجندگی . [ رَ ج َ دَ / دِ ] (حامص ) رزندگی . عمل رنگ کردن . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به رزیدن و رزنده و رجنده و رجیدن شود.
رجندهلغتنامه دهخدارجنده . [ رَ ج َدَ / دِ ] (نف ) رزنده . رنگ کننده . (فرهنگ فارسی معین ). و رجوع به رجندگی و رزنده و رزیدن و رجیدن شود.