رذلدیکشنری فارسی به انگلیسیblackguard, bugger, common, cur, dirty, dog, foul, iniquitous, miscreant, rapscallion, rascally, reprobate, rogue, scapegrace, scoundrel, thug, vagabond, varlet
رذللغتنامه دهخدارذل . [ رَ ] (ع ص ) ناکس و فرومایه . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ). ناکس و فرومایه . ج ، رُذول ، اَرْذال ، رَذْلون . (از اقرب الموارد). ناکس . (دهار)
رذللغتنامه دهخدارذل . [ رَ ] (ع مص ) ناکس و فرومایه گردانیدن کسی را.(ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). فرومایه کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).
رزلانسرلغتنامه دهخدارزلانسر. [ رَ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آنجا از قنات و چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و حبوب . صنایع
رزلانسرلغتنامه دهخدارزلانسر. [ رَ س َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان . سکنه ٔ آن 300 تن . آب آنجا از قنات و چشمه . محصولات عمده ٔ آن غلات و حبوب . صنایع
نصرت آبادلغتنامه دهخدانصرت آباد. [ ن ُ رَ ](اِخ ) دهی است از دهستان کلیائی بخش سنقر کلیائی شهرستان کرمانشاهان ، در 27 هزارگزی شمال غربی سنقر، برکنار رودخانه ٔ گاوآباد، در دامنه ٔ سرد
کرزالغارلغتنامه دهخداکرزالغار. [ ک َ رَ زُل ْ ] (ع اِ مرکب ) غار گیلاس . جل . جله . جلی . چرم لیوه . چرم گیله . (لغت نامه ذیل جل ). این کلمه ترجمه است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جل