رزقلغتنامه دهخدارزق . [ رِ ] (ع اِ) روزی . (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 52) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (ناظم الاطباء). هرچه از آن نفع بردارند. (منتهی الارب ) (از آنندراج
رزغلغتنامه دهخدارزغ . [ رَ زَ ] (ع اِ) ج ِ رَزَغَة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ رَزَغة، به معنی گِلزار و لایستان . (آنندراج ). رجوع به رزغة شود.
رزغلغتنامه دهخدارزغ . [ رَ زِ ] (ع ص ) مرد افتاده و فروشده در گل و دشواری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد فروشده و افتاده در گِل . (از اقرب الموارد). و رجوع به
رزق دادنلغتنامه دهخدارزق دادن . [ رِ دَ ] (مص مرکب ) روزی دادن . روزی رساندن . روزی بخشیدن : چو نتوانست با چندان تکلف سلیمان ماهیی را رزق دادن .علی شطرنجی .
رزق دادنلغتنامه دهخدارزق دادن . [ رِ دَ ] (مص مرکب ) روزی دادن . روزی رساندن . روزی بخشیدن : چو نتوانست با چندان تکلف سلیمان ماهیی را رزق دادن .علی شطرنجی .
رزق مضمونلغتنامه دهخدارزق مضمون . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مشایخ رزق را چهار قسم کرده اند، یک رزق مضمون میباشد و آن عبارت است از آنچه بدو رسد از طعام و شراب و آنچه او ر
رزق مقسوملغتنامه دهخدارزق مقسوم . [ رِ ق ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در عرف مشایخ یکی از رزقهای چهارگانه است و آن عبارت است از رزقی که در ازل قسمت شده و در لوح محفوظ نوشته شده اس