رزالهلغتنامه دهخدارزاله . [ رِ ل َ ] (از ع ، اِمص ) رزالت . با این املا که صاحب آنندراج و غیاث اللغات در ذیل رذالة نوشته اند: «و رزاله بکسر اول و زای هوز چنانچه شهرت گرفته به این
رسالةدیکشنری عربی به فارسینامه , رساله , نامه منظوم , حرف , نويسه , پيام , پيغام دادن , رسالت کردن , پيغام
رذالةلغتنامه دهخدارذالة. [ رَ ل َ ] (ع مص ) ناکس شدن . (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زوزنی ) (از متن اللغة). دون و فرومایه گردیدن . (ناظم الاطباء). ناکس و فرومایه شدن
رسالةدیکشنری عربی به فارسینامه , رساله , نامه منظوم , حرف , نويسه , پيام , پيغام دادن , رسالت کردن , پيغام