ردهةلغتنامه دهخداردهة. [ رَ هََ ] (ع اِ)مغاکی در زمین بلند درشت و یا در سنگ که آب در وی گرد آید. ج ، رَدْه ، رَدَه ْ، رُدَّه ْ، رِداه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ردحةلغتنامه دهخداردحة. [ رُ ح َ ] (ع اِ)پاره ٔ زاید که در دامن خیمه و یا سپس خرگاه درآرند یا پرده ای که در آخر خیمه بیفزایند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). پرده ای ک
احامرةلغتنامه دهخدااحامرة.[ اُ م ِ رَ ] (اِخ ) رَدهه ای است در حمی ضریه و معروف است . (معجم البلدان ).
رداهلغتنامه دهخدارداه . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رَدْهة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ رَدْهة، به معنی مغاکی در زمین بلند درشت یا در سنگ که آب در وی گرد آید. (آن
ردهلغتنامه دهخدارده . [ رُدْ دَه ْ ] (ع اِ) ج ِ رَدْهة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به ردهة شود.
ردهلغتنامه دهخدارده . [رَدْه ْ ] (ع مص ) سنگ انداختن کسی را: ردهه بحجر؛ سنگ انداخت او را. || بزرگ و کلان ساختن خانه یا چیزی را: رده البیت . || به شجاعت و جوانمردی مهتر قومی گرد
ردهلغتنامه دهخدارده . [ رَ دَه ْ ] (ع اِ) رَدْه . ج ِ رَدْهة.(ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ج ِ ردهة، مغاک در زمین بلند درشت یا در سنگ که آب در وی گرد آید. (آ