ردفلغتنامه دهخداردف . [ رَ ] (ع مص ) پیروی کردن کسی را و پیرو او شدن . (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). پیروی کردن کسی را. (از اقرب الموارد). از پی فراشدن . (تاج ال
ردفلغتنامه دهخداردف . [ رِ ] (ع اِ) نشیننده ٔ سپس سوار. (آنندراج ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (از اقرب الموارد). || هرچه در پس چیزی لازم باشد. (آنندراج ) (ناظ
ردففرهنگ انتشارات معین(رِ دْ) [ ع . ] (ص .) 1 - پیرو، تابع . 2 - ترک ، کسی که پشت سرِ سوار می نشیند. 3 - هر الف و واو و یای ماقبل «روی » مانند شجاع ، نفور، بغیر چنین قافیه ای را «مُر
رِدْفDenabواژههای مصوب فرهنگستانپرنورترین ستارۀ صورت فلکی دجاجه و یکی از سه رأس مثلث تابستانی با قدر 1/2
ردفانلغتنامه دهخداردفان . [ رِ ] (ع اِ) به صیغه ٔ تثنیه ، روز و شب . || دو ملاح که در آخر کشتی باشند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ).
ردفیلغتنامه دهخداردفی . [ رَ فا ] (ع ص ، اِ) گوسپندان ریزه که درخریف و گرما در آخر نتاج زاییده شده باشند. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).