رخداد معدنیmineral occurrenceواژههای مصوب فرهنگستانهر کانسنگ یا کانی اقتصادی که در سنگ بستر آبراههها و زهکشها تجمع کرده و قابل مشاهده است
رخداددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence, stroke
رخداددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence, stroke
امرخدادلغتنامه دهخداامرخداد. [ اِ رِ ] (ع مص ) نرم و فروهشته شدن چیزی . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). استرخا. (اقرب الموارد).
رخداددیکشنری فارسی به انگلیسیaccident, development, episode, event, happening, incident, occasion, occurrence, stroke