رخامدیکشنری عربی به فارسیسنگ مرمر , تيله , گلوله شيشه اي , تيله بازي , مرمري , رنگ ابري زدن , مرمرنماکردن
رخاملغتنامه دهخدارخام . [ رُ ] (ع اِ) سنگ سپید و نرم . (غیاث اللغات از منتخب اللغات و صراح اللغه ). مرمر. (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء) (دستوراللغة) (دمشقی ). سنگی است سف
رخام الطینلغتنامه دهخدارخام الطین . [ رُ مُطْ طی ] (ع اِ مرکب ) طین قیمولیاست . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). قیمولا. (تذکره ٔ داود ضریر انطاکی ج 1 ص 172).
رخامةلغتنامه دهخدارخامة. [ رَ م َ ] (ع مص ) نرم و سهل گردیدن کلام . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). نرم و باریک شدن آواز. (دهار) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر اللغة زو
رخامةلغتنامه دهخدارخامة. [ رُ م َ ] (ع اِ) یک نوع گیاهی . (ناظم الاطباء). گیاهی است . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || قطعه ای از رخام . (از المنجد). || یک نوع صفح