لغتنامه دهخدا
رخاخ . [ رَ ] (ع ص ، اِ) زیست فراخ . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). عیش واسع. گویند: عیش رخاخ علی الوصف و گویند: رخاخ العیش ؛یعنی خفض و سعه ٔ آن . (از اقرب الموارد). || زمین نرم . (منتهی الارب ). زمین نرم یا زمین فراخ یا زمین دمیده که زیر پا شکسته گردد. ج ، رَخا