رحیمیلغتنامه دهخدارحیمی . [ رَ ] (اِخ ) آذر بیگدلی گوید: اسمش عبدالرحیم خان معروف به خان خانان فرزند بهرام خان بهارلو ترکمان بود. و به هندوستان رفت . رحیمی جوانی مستعد بود. اکثر
رحیمیلغتنامه دهخدارحیمی . [ رَ ] (اِخ ) طایفه ای از طوایف قشقایی . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 80). یکی از طوایف ایل قشقایی ایران و مرکب از 300 خانوار است . در دوفرسخی حنا و قسمتی
رحیمیهلغتنامه دهخدارحیمیه . [ رَ می ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخه و بنه بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 168 تن . آب آن از چاه . محصولات عمده ٔ آن غلات . ساکنان آنجا از طایفه
رحیمیهلغتنامه دهخدارحیمیه . [ رَ می ی َ ] (اِخ ) دهی از دهستان شاخه و بنه بخش مرکزی شهرستان اهواز. سکنه ٔ آن 168 تن . آب آن از چاه . محصولات عمده ٔ آن غلات . ساکنان آنجا از طایفه
دل رحمیلغتنامه دهخدادل رحمی . [ دِ رَ ] (حامص مرکب ) دل رحیمی . حالت و کیفیت دل رحم . خوش قلبی . نرم دلی .
تنباکولغتنامه دهخداتنباکو. [ تَم ْ ] (اِ) برگ معروف ، در مآثر رحیمی آورده که تنباکو از طرف فرنگ به دکن آمد و از آنجا در هند از عهد اکبر شاه رواج یافت .... (از آنندراج ). ظاهراً قس
باقیلغتنامه دهخداباقی . (اِخ ) (... نهاوندی ) شاعری بوده است از مردم نهاوند. وی در هندوستان در خدمت خان خانان بوده و در شرح حال این خان و اجدادش کتابی بعنوان آثار رحیمی نوشته اس
امانی اصفهانیلغتنامه دهخداامانی اصفهانی . [ اَ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) از شاعران قرن دهم هجری بود. رجوع به منتخب التواریخ عبدالقادر بداونی ج 3 ص 184 و شمع انجمن ص 57 و هفت اقلیم ومآثر رحیمی