رحوملغتنامه دهخدارحوم . [ رَ ] (اِخ ) قاضی که نامه ای به ارتخشتای پادشاه نوشت که کار تعمیر دیوارها و هیکل اورشلیم را در تأخیر اندازد. (قاموس کتاب مقدس ).
رحوملغتنامه دهخدارحوم . [ رَ ] (ع ص ) رَحْماء. (از ناظم الاطباء). راحم . (از اقرب الموارد). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار رحم گردد و بمیرد، یا علتی است که در زهدان عارض ش
رهوملغتنامه دهخدارهوم . [ رَ ] (ع ص ) گوسپند لاغر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || مرد سست رای سست کار که به وی گمان رود. (منتهی الارب ) (آنندراج
رحماءلغتنامه دهخدارحماء. [ رَ ] (ع ص ) زنی که پس از زاییدن بیمار رحم گردد و بمیرد. (ناظم الاطباء). شتر ماده یا زنی که بعد وضع حمل بیمار گردد و بمیرد. (آنندراج ). به معنی رحوم است
رحامةلغتنامه دهخدارحامة. [ رَ م َ ] (ع مص ) بیمار رحم گردیدن ماده شتر پس از زاییدن و مردن آن . (از ناظم الاطباء). رَحْم . رَحَم . (منتهی الارب ). رجوع به رحم شود. به درد آمدن رحم