رحلةلغتنامه دهخدارحلة. [ رِ ل َ ] (ع مص ، اِ) کوچ کردن . (از منتخب اللغات ) (غیاث اللغات ) (ترجمان القرآن جرجانی ) (از دهار). از جایی به جایی شدن . انتقال . کوچیدن . کوچ کردن . (یادداشت مؤلف ) : و اذا اراد اﷲ رحلة نعمةعن دار قوم اخطأوا التدبیرا. <p class=
رحلةلغتنامه دهخدارحلة. [ رُ ل َ ] (ع اِ) رِحْلة. بعیر ذورحلة؛ شتر توانای بر سیر و قوی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). و رجوع به رِحْلة شود. || یک سفر. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جانب کوچ و مقصد. (ناظم الاطباء). مقصد. جهتی که بدان رو آورند گاه رفتن . (یادداشت مؤلف ).
رعلةلغتنامه دهخدارعلة. [ رُ ل َ ] (ع اِ) یا رُعله . تاج ریحان و آس . (منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از اقرب الموارد). تاج از ریاحین . اکلیل از ریاحین . (یادداشت مؤلف ).
رعلةلغتنامه دهخدارعلة. [ رَ ل َ ] (ع اِ) آنچه از گوش گوسپند و ماده شتر بریده آونگان گذارند. || غلاف سرنره . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). || شترمرغ . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). اشترمرغ . (مهذب الاسماء). || نخله ٔ بلند یا خرمابن نر یا بلایه ٔ بارآور
پرحیلهلغتنامه دهخداپرحیله . [ پ ُ ل َ / ل ِ ] (ص مرکب ) مکار. آب زیرکاه . محیل .گُربز. نیرنگ باز. نرم بر. (برهان ). نرمه بر. ریمن . فریبنده . دغا. دغل . دغول . داغول . دوال باز. دوالک باز. فسونگر. کنوره . کنبورَه : قضا آمده بود وحال این
مرحلةلغتنامه دهخدامرحلة. [ م َ ح َ ل َ ] (ع اِ) فرودآمدنگاه . (منتهی الارب ). منزلگاه . (دستور الاخوان ) (غیاث اللغات ). منزل . مرحل . (مهذب الاسماء). منزل بین دو منزل . (از متن اللغة). || منزلی که از آنجا بار می بندندو حرکت می کنند. (از متن اللغة). کوچگاه . (غیاث اللغات ). || مسافتی که مسافر
مرحلةلغتنامه دهخدامرحلة. [ م ُ رَح ْ ح َ ل َ ] (ع ص ) شتری که بر آن پالان نهاده باشند . (منتهی الارب )(از متن اللغة). || شتری که او را فرود آورده باشند . (متن اللغة).
ذوالرحلةلغتنامه دهخداذوالرحلة. [ ذُرْ رَ ل َ ] (اِخ ) لقب عامربن مالک بن حسم و لقب عامربن زید منات . ذکرهما ابن الکلبی . (از حاشیه ٔ کتاب خطی المرصّع ابن اثیر).
مسترحلةلغتنامه دهخدامسترحلة. [ م ُ ت َ ح ِ ل َ ] (ع ص ) تأنیث مسترحل : ناقة مسترحلة؛ شترماده ٔ نجیب . (منتهی الارب ). رجوع به استرحال و مسترحل شود.