رحبلغتنامه دهخدارحب . [ رَ ح َ ] (ع اِ) ج ِ رَحْبة. (منتهی الارب ). ج ِ رَحَبة و رَحْبَة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ رحبة. ایوانهای مساجد و خانه ها و زمینهای فراخ .
رحبلغتنامه دهخدارحب . [ رَ ] (ع مص ) فراخ شدن . (دهار) (مصادر اللغه ٔ زوزنی ) (ترجمان ترتیب عادل بن علی ص 51) .
رحبلغتنامه دهخدارحب . [ رُ ] (ع مص ) مصدر به معنی رَحابة. (ناظم الاطباء). فراخ گردیدن . (از منتهی الارب )(آنندراج ) (از اقرب الموارد). رجوع به رحابة شود.
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رَ ] (ع مص ) رَهَب . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (المصادر زوزنی ) (ترجمان جرجانی چ دبیرسیاقی ص 54) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رَ هََ ] (ع مص ) رَهب . رُهب . رُهبان . رَهبان . ترسیدن . (دهار) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به رَهب و رُهب شود.
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رُ ] (ع اِ) رَهَب . به لغت بنی حنیفة و حمیرآستین است . (از ناظم الاطباء). رجوع به رَهَب شود.
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رُ ] (ع مص ) رَهب . (ناظم الاطباء). ترسیدن . (صراح اللغة) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ) (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (المص
رهبلغتنامه دهخدارهب . [ رَ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔلاغر. (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شتر ماده ٔ لاغر، و به شتری که در سفر به کار می رود و خسته می شود نیز اطلاق شده است . (از اقرب
رحبعاملغتنامه دهخدارحبعام . [ ] (اِخ ) (یعنی کسی که قوم را وسعت میدهد) پسر و جانشین سلیمان بود که در چهل ویکسالگی به تخت سلطنت آل یهودا جلوس فرمود و مدت هفده سال ملک راند و چون هن
رحبعملغتنامه دهخدارحبعم . [ ] (اِخ ) رحبعام . پسر و جانشین حضرت سلیمان . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 30، 143، 144، 211، 215 و رجوعام و رحبعام شود.
رحبةلغتنامه دهخدارحبة. [ رَ ب َ ] (اِخ ) دهی است به یمامة و صحرایی است در آن بسیارآب و بسیاردهات . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
رحبةلغتنامه دهخدارحبة. [ رَ ب َ ] (اِخ ) دهی است به دمشق و محله ای است در آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). و رجوع به اخبار الدولة السلجوقیة چ لاهور ص 18 شود.
رحبةلغتنامه دهخدارحبة. [ رَ ب َ ] (ع ص ) رَحَبة. مؤنث رَحْب . فراخ . یقال : ارض رحبة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). زمین فراخ . (از منتخب اللغات ) (از غیاث اللغات ). رجوع به ر
رحبعاملغتنامه دهخدارحبعام . [ ] (اِخ ) (یعنی کسی که قوم را وسعت میدهد) پسر و جانشین سلیمان بود که در چهل ویکسالگی به تخت سلطنت آل یهودا جلوس فرمود و مدت هفده سال ملک راند و چون هن
رحبعملغتنامه دهخدارحبعم . [ ] (اِخ ) رحبعام . پسر و جانشین حضرت سلیمان . رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 30، 143، 144، 211، 215 و رجوعام و رحبعام شود.