رججکلغتنامه دهخدارججک . [ رَ ج َ ج َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ساخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 151 تن است . آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات میباشد. (
رَجِلِکَفرهنگ واژگان قرآنپياده ات (کلمه رَجل - به فتح راء و کسر جيم - به معناي راجل پياده است همچنانکه حذر و حاذر و کمل و کامل به يک معنا است ، و رجل مقابل راکب به معني سواره است ، و د
رنجکلغتنامه دهخدارنجک . [ رَ ج َ ] (هندی ، اِ) باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته و آتش دهند و به فارسی چاشنی گویند.این لفظ هندی است . (از آنندراج ). || برق توپ آتشین . || طبق ظر
راجکریلغتنامه دهخداراجکری . [ ] (اِخ ) قلعه ای است در هندوستان نزدیک کشمیر. (تحقیق ماللهند ص 100 و 101).
رنجکلغتنامه دهخدارنجک . [ رَ ج َ ] (هندی ، اِ) باروت تفنگ که در سوراخ تفنگ ریخته و آتش دهند و به فارسی چاشنی گویند.این لفظ هندی است . (از آنندراج ). || برق توپ آتشین . || طبق ظر
راجکریلغتنامه دهخداراجکری . [ ] (اِخ ) قلعه ای است در هندوستان نزدیک کشمیر. (تحقیق ماللهند ص 100 و 101).
راجکوتلغتنامه دهخداراجکوت . [ ک ُ ] (اِخ ) پرنس نشین بومی امپراتوری انگلیس در هندوستان که در میان شبه جزیره کتیور واقع است و سکنه ٔ آن 61000 تن میباشد. این شهر در خطه ٔ گجرات و در