رجاییلغتنامه دهخدارجایی . [ رَ ] (اِخ ) مکنی به ابوعلی . عوفی در لباب الالباب این مصرع را «من خود ترا به شعر گرفتم عماره ای » در شرح حال عماره ٔ مروزی از او آورده است . رجوع به ل
رجاییلغتنامه دهخدارجایی . [ رَ ] (اِخ ) اصفهانی . لطفعلی بیک آذر نامش را سیف الدین محمود آورده می نویسد: سلسله ٔ نسبش به کمال الدین اسماعیل میرسد و مدعی است که دیوان او را دیده و
رجاییلغتنامه دهخدارجایی . [ رَ ] (اِخ ) محمدبن ابوبکر. از ابوالعباس اصم حدیث شنید و اسماعیل حجانی از او روایت دارد. (از لباب الانساب ).
رجاییلغتنامه دهخدارجایی . [ رَ ] (اِخ )نام وی حسینعلی خراس است ، چون بشغل خراسی اشتغال داشته از اینروی بدین نام معروف گردیده است و گویند در خواب نظامی را دیده و تخلص رجایی را از
رجاییلغتنامه دهخدارجایی . [ رَ ] (ص نسبی ) رجائی . منسوب است به رجا که نام اجدادی است . (از انساب سمعانی ).
رجایی اصفهانیلغتنامه دهخدارجایی اصفهانی . [ رَ یی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجایی ، خواجه سیف الدین محمود. رجوع به همین ماده شود.
رجایی شیرازیلغتنامه دهخدارجایی شیرازی . [ رَ یی ِ ] (اِخ ) حاجی سیدمحمدمحسن شیرازی . شاعر صاحب دیوان بوده و دیوان او در بمبئی چاپ شده ، و نیز او را کتابی در مدایح و مراثی بنام «مفرح الف
رجایی اصفهانیلغتنامه دهخدارجایی اصفهانی . [ رَ یی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) رجایی ، خواجه سیف الدین محمود. رجوع به همین ماده شود.
رجایی شیرازیلغتنامه دهخدارجایی شیرازی . [ رَ یی ِ ] (اِخ ) حاجی سیدمحمدمحسن شیرازی . شاعر صاحب دیوان بوده و دیوان او در بمبئی چاپ شده ، و نیز او را کتابی در مدایح و مراثی بنام «مفرح الف
فزع یافتهلغتنامه دهخدافزع یافته . [ ف َ زَ ت َ / ت ِ] (ن مف مرکب ) در حال فزع و بیم . ترسان : خواهند ز تو امن فزع یافتگان زآنک در ظلمت و در خوف چراغی و رجایی . خاقانی .رجوع به فزع یا