رجادلغتنامه دهخدارجاد. [ رَج ْ جا ] (ع ص ) آنکه خوشه های دروشده را به خرمنگاه برد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
رجادلغتنامه دهخدارجاد. [ رَ ](ع مص ) خوشه های دروشده را به خرمنگاه بردن . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خوشه ها را به خرمنگاه بردن . (منتهی الارب ). بردن خوشه ها به خرمن . (از اقرب الموارد).
پیرزادلغتنامه دهخداپیرزاد. (اِخ ) (امیر...) بخاری . داروغه ٔ هرات از جانب میرزا مظفرالدین جهانشاه بسال 862 هَ . ق . (حبیب السیر چ تهران جزو 3 از ج 3 ص 231). در
پیرزادلغتنامه دهخداپیرزاد. (ص مرکب ، اِ مرکب ) زاده ٔ پیر. (شعوری ج 1 ص 256). رجوع به پیرزاده شود. صاحب لسان العجم گوید پسری را به پیری نسبت فرزندی دهند تعظیم را. || بهیأت پیران تولدیافته .
کشتلغتنامه دهخداکشت . [ ک ِ ] (مص مرخم ، اِمص ) زراعت . کشاورزی . زرع . اَکّاری . مؤاکره . حرث : به کشت ار برد رنج کشورزیان چنان کن که ناید به کشور زیان . اسدی .جهان زمین و سخن شخم و جانت دهقان است به کشت باید مشغول بود دهقان
فرجادلغتنامه دهخدافرجاد.[ ف َ ] (ص ) فاضل و دانشمند. (برهان ). ظاهراً برساخته ٔ فرقه ٔ آذرکیوان است . (از حاشیه ٔ برهان چ معین ).
ارجادلغتنامه دهخداارجاد. [ اِ ] (ع مص ) لرزانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ). یقال : اُرجِدَ (مجهولاً)؛ لرزانیده شد. (منتهی الارب ). || ترس دادن .