رندشلغتنامه دهخدارندش . [ رَ دِ ] (اِ) ریزه هایی که از تراشیدن چوب و مس و برنج و امثال آن بریزد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تراشه . براده . خراشه . (ناظم الاطباء).
رثدلغتنامه دهخدارثد. [ رَ ] (ع مص ) بر هم نهادن رخت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درنگ کردن و انتظار چیزی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج )
رُشْدَهُفرهنگ واژگان قرآنرشدش (مقصود از رشد معنايي است که در مقابل غي و گمراهي قرار دارد ، و آن رسيدن به واقع است و منظور از اين که به حضرت ابراهيم (عليه و علي نبينا السلام ) رشدش را دا
رندشلغتنامه دهخدارندش . [ رَ دِ ] (اِ) ریزه هایی که از تراشیدن چوب و مس و برنج و امثال آن بریزد. (برهان قاطع) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تراشه . براده . خراشه . (ناظم الاطباء).
رثدلغتنامه دهخدارثد. [ رَ ] (ع مص ) بر هم نهادن رخت را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درنگ کردن و انتظار چیزی نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج )
رثدلغتنامه دهخدارثد. [ رَ ث َ ] (ع ص ) متاع رثد؛ رخت برهم نهاده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کالای برهم نهاده . (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). || مردم ضعیف .