رتوةلغتنامه دهخدارتوة. [ رَت ْ وَ ] (ع اِ) گام . خطوة. || جای بلند از زمین . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || قطره . (اقرب الموارد). || اندک ساعت از زمان . (من
رتبةدیکشنری عربی به فارسیطلب شده , ترتيب , نظم , شکل , سلسله , مقام , صف , رديف , قطار , رشته , شان , رتبه , اراستن , منظم کردن , درجه دادن , دسته بندي کردن , انبوه , ترشيده , جلف