رتهلغتنامه دهخدارته . [ رَ ت َ ] (اِ) فندق هندی . (ناظم الاطباء). درختی است در هند شبیه فندق اما کوچکتر از آن و سیاهرنگ میباشد و آن را در آب کنند و دست بر آن زنند چون صابون کف
رتةلغتنامه دهخدارتة. [ رُت ْ ت َ ] (ع اِمص ) کندزبانی که بیان سخن را نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). درماندگی در سخن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تته پته کردن .
رتةلغتنامه دهخدارتة. [ رُت ْ ت َ ] (ع مص ) درماندن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
رتةلغتنامه دهخدارتة. [ رُت ْ ت َ ] (ع اِمص ) کندزبانی که بیان سخن را نتواند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). درماندگی در سخن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تته پته کردن .
رتةلغتنامه دهخدارتة. [ رُت ْ ت َ ] (ع مص ) درماندن در سخن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
اضموطلغتنامه دهخدااضموط. [ اَ ] (ع اِ) اطماط است که رته و بهندی ارتیهه نامند. (فهرست مخزن الادویه ). رته است . (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). و باز در فهرست مخزن الادویه در ذیل اطماط آمده
اطبوطلغتنامه دهخدااطبوط. [ اَ ] (ع اِ) بندق هندی معروف به رته . (از مفردات ابن بیطار). اسم بربری رته . (فهرست مخزن الادویه ).اطماط. اطموط. اضموط. رجوع به کلمه های مذکور شود.
اطموطلغتنامه دهخدااطموط. [ اَ ] (ع اِ) اسم بربری رته است و فوفل را نیز نامند. (فهرست مخزن الادویه ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). کشت بر کشت را گویند. (تحفه ٔ حکیم مؤمن ) (قرابادین )(قا