ربیعالثانیلغتنامه دهخداربیعالثانی . [ رَ عُث ْ ثا ](ع اِ مرکب ) بصان . (منتهی الارب ). ربیعالاَّخر. ماه چهارم از ماههای قمری اسلامی . رجوع به ربیعالاَّخر شود.
ربیعة الرأیلغتنامه دهخداربیعة الرأی . [ رَ ع َ تُرْ رَءْی ْ ] (اِخ ) ربیعةبن فروخ تمیمی (از طریق ولاء نه تمیمی اصلی ) مدنی ، مکنی به ابوعثمان . امام فقیه و مجتهد و از مذهب رأی آگاه ب
ربیعة البصریلغتنامه دهخداربیعة البصری . [ رَ ع َ تُل ْ ب َ ] (اِخ ) بدوی بوده و سپس در بصره اقامت گزیده و شاعر و راویه است . کتاب حنین الابل ابی اوطان و کتاب ما قیل فی الحیات من الشعر ا
چاردیوارلغتنامه دهخداچاردیوار. [ دی ] (اِخ ) قریه ای است از قرای حوالی قندهار. پادشاه هندوستان جلال الدین اکبر دفعه ٔ ثانی بعد از سه سال و هشت ماه و بیست روز که از اول محاصره ٔ قنده
چارباغ مشهدلغتنامه دهخداچارباغ مشهد. [ غ ِ م َ هََ ] (اِخ ) در شهر مشهد مقدس است از بناهای اولاد امیرتیمور گورکان و همیشه مسکن سلاطین و حکام و امرای بزرگ بوده در سنه ٔ 861 هَ . ق . صبح
قاضی مزجدلغتنامه دهخداقاضی مزجد. [ ] (اِخ )احمدبن عمربن محمدبن عبدالرحمان بن قاضی یوسف شافعی زبیدی ، مکنی به ابوالسرور و مشهور به شهاب الدین و صفی الدین . از مشاهیر محققان فقهای شافع
مزجدلغتنامه دهخدامزجد. [ ] (اِخ ) احمدبن عمربن محمدبن عبدالرحمن بن قاضی یوسف . مشهور به مزجد و ملقب به شهاب الدین و گاهی صفی الدین کنیتش ابوالسرور. از مشاهیر محققین و اکابر فقها
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبدالجلیل السجزی . مکنی به ابوسعید. از مشاهیر ریاضیین و معاریف منجمین قرن چهارم هجری از مردم سیستان . وی در علم نجوم و حساب و