ربیب الدولةلغتنامه دهخداربیب الدولة. [ رَ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) حسین بن محمد. رجوع به حسین بن محمد ربیب الدوله شود.
ربیب الدولةلغتنامه دهخداربیب الدولة. [ رَ بُدْ دَ ل َ] (اِخ ) ابومنصور، پسر وزیر ابوشجاع ، و خود وزیر المستظهر باﷲ خلیفه ٔ عباسی بود. رجوع به تجارب السلف ص 282 و مجمل التواریخ و القصص
ریب الدولهلغتنامه دهخداریب الدوله . [ رَ بُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) ابومنصوربن ابی شجاع قیراطی که در اواخر عهد محمدبن ملکشاه به وزارت رسید. (غزالی نامه ص 311).
رقیب الشمسلغتنامه دهخدارقیب الشمس . [ رَ بُش ْ ش َ ] (ع اِ مرکب ) آفتاب پرست . آفتاب گردان . سیمیچگا. صامریوما. طورنشولی . (یادداشت مؤلف ). رجوع به مترادفات کلمه شود. || افریبون . (ی
ابوشجاعلغتنامه دهخداابوشجاع . [ اَ ش ُ ] (اِخ ) روذراوری . محمّدبن الحسین بن محمّدبن عبداﷲبن ابراهیم همدانی ملقب به ظهیرالدین مؤیدالدوله صفی امیرالمؤمنین . او یکی از وزرای بنی عب
غزلغتنامه دهخداغز. [ غ ُ ] (اِخ ) صنفی از ترکان غارتگر بوده اند که در زمان سلطان سنجر قوت گرفتند و خراسان را به تصرف آوردند و سلطان سنجر را گرفته در قفس کردند. (برهان قاطع). غ
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن محمد مکنی به ابوالحرث فریغونی . در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده (ص 305 ببعد): ولایت جوزجان در مدت ایام آل سامان ، آل فریغون را بود اباً