رباعیةلغتنامه دهخدارباعیة. [ رَ ی َ ] (ع اِ) چهار دندان که میان دندان ثنایا و انیاب باشد. ج ، رباعیات . (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). چهار دندان که م
رباعیةلغتنامه دهخدارباعیة. [ رُ عی ی َ ] (ع ص نسبی ، اِ) مؤنث رباعی . آنچه از چهار تا ترکیب شود. (از اقرب الموارد). مؤنث رُباعی و رُباع . (منتهی الارب ) (از المنجد). || (اصطلاح
رباعیلغتنامه دهخدارباعی . [ رَ عی ی ] (ع اِ) ج ِ رَبْعیّة، بمعنی جنگی که در بهار درگیرد. (از اقرب الموارد).
رباعیلغتنامه دهخدارباعی . [ رَ ] (اِخ ) ابراهیم بن احمدبن حسن مکنی به ابواسحاق . از فقهای داودیان . وی در نیمه ٔ اول قرن چهارم هجری میزیسته و در مصر درگذشته است . کتاب الاعتبار ف
رباعیلغتنامه دهخدارباعی . [ رَ ] (ع ص ، اِ) آنکه دندانهای رباعیة را افکنده باشد. ج ، رُبعْ، رُبُع، رُبَع، رِباع ، رِبْعان . (از ناظم الاطباء). ج ، رِباع ، رُبْع، رُبَع، رِبْعان ،
رباعیلغتنامه دهخدارباعی . [ رُ ] (اِخ ) شیخ رباعی مشهدی . صادقی کتابدار گوید: درویشی و ریاضت کشی داشت و مقبول سلطان ابراهیم میرزا، بلکه میرزا منظور وی بود. از درویشی خالی نبود و
رباعیاتلغتنامه دهخدارباعیات . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَباعیة، بمعنی چهار دندان که میان دندان ثنایا و انیاب باشد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از منتخب اللغات ) (از غیاث اللغات ). چ
رباعلغتنامه دهخدارباع . [ رَ عِن ْ ] (ع ص ) آنکه دندان رباعیة را افکنده باشد، ولی در حالت نصب تمام گفته شود «رباعی » رکبت برذوناً رَباعیاً، و جمل رَباع ، رِباع ٌ. ج ، رُبْع، رُب
رباعیاتفرهنگ انتشارات معین(رُ یّ) [ ع . ] (اِ.) جِ رباعیه (رباعی ). 1 - اشعار چهار مصراعی . 2 - دندان های اربعة انسان بین ثنایا و انیاب .
رباعیلغتنامه دهخدارباعی . [ رَ ] (ع ص ، اِ) آنکه دندانهای رباعیة را افکنده باشد. ج ، رُبعْ، رُبُع، رُبَع، رِباع ، رِبْعان . (از ناظم الاطباء). ج ، رِباع ، رُبْع، رُبَع، رِبْعان ،
چاردندانه شدنلغتنامه دهخداچاردندانه شدن . [ دَ ن َ / ن ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) چاردندانه شدن اشتر. بسن خاصی رسیدن شتر و آن سالی است که شتر دندان رباعیه را افکند، و آن سال هفتم از عمر شتر ا