رباطاتلغتنامه دهخدارباطات . [ رِ ] (ع اِ) ج ِ رباط. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (متن اللغة). ورجوع به رباط در معنی سلسله ٔ اعصاب شود. || (اصطلاح منطق ) در نزد اهل
رباطاتلغتنامه دهخدارباطات . [ رُ ] (اِخ ) دهستان رباطات ، شامل تمام بخش خرانق شهرستان یزد میباشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10). رجوع به خرانق و جغرافیای سیاسی کیهان شود.
رباطآقاجلغتنامه دهخدارباطآقاج . [ رُ ] (اِخ ) دهی از دهستان حمزه لو بخش خمین شهرستان محلات . دارای 221 تن سکنه . محصول عمده ٔ آن غلات و بنشن و پنبه و چغندرقند و میوه است . (از فرهنگ
رباعاتلغتنامه دهخدارباعات . [ رَ ] (ع اِ) ج ِ رَباعة، در معنی شأن و حال خوبی که مرد داشته باشد. (از متن اللغة).
رباطالفتحلغتنامه دهخدارباطالفتح . [ رُ طُل ْ ف َ ] (اِخ ) یا رباط. نام شهری که یعقوب بن عبدالمؤمن سردار اسلام هنگام فتح مراکش دستور داد آن شهر را در حدود سال 590 م . بسبک بنای اسکند
توتلغتنامه دهخداتوت . (اِخ ) دهی از دهستان رباطات است که در بخش فرانق شهرستان یزد واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
اشکالولغتنامه دهخدااشکالو. [ اِ ] (اِخ ) ده کوچکی از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد، واقع در 36هزارگزی جنوب خرانق ، 19هزارگزی راه خرانق به اشکذر است . محلی کوهستانی معتدل ، م
چاه متکلغتنامه دهخداچاه متک . [ م َ ت َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد که در 30 هزارگزی باختر خرانق و 7 هزارگزی راه خرانق به اشکذر واقعشده . کوهستانی ، معت
دربیدلغتنامه دهخدادربید. [ دَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد، واقع در 40هزارگزی جنوب خرانق و 26هزارگزی راه خرانق به اشکذر، با 212 تن سکنه . آب آن از چشمه
گزستانلغتنامه دهخداگزستان . [ گ َ زِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان رباطات بخش خرانق شهرستان یزد، واقع در 20 هزارگزی شمال باختر خرانق ، متصل به راه خرانق به گزستان . هوای آن معتد