رباریسلغتنامه دهخدارباریس . [ ] (اِ) رئیس خواجه سرایان . (قاموس کتاب مقدس ). || لقب یکی از رجال دولت آشور یا بابل است . (قاموس کتاب مقدس ).
راتیسبونلغتنامه دهخداراتیسبون . [ ب ُ ] (اِخ ) لوئی فورتونه گوستاو . ادیب فرانسه در سال 1827 م . در استراسبورگ تولد یافت و در 1900 م . در پاریس مرد. بعد از آنکه درکالج هانری چهارم ت
راتیسبونهلغتنامه دهخداراتیسبونه . [ ب ُ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از شهرهای مرکزی پالاتینات بالا در باویر، در 105هزارگزی شمال شرقی مونیخ و ساحل راست «تونه » واقع شده است . شهری است قدیمی
رادیسللغتنامه دهخدارادیسل . [ س ِ ] (فرانسوی ، اِ) در اصطلاح گیاه شناسی ریشه ٔ فرعی گیاه . به این توضیح که از ریشه ٔ اصلی پس از مدتی ریشه های دیگری بنام ریشه ٔ فرعی یا رادیسل خارج
رابرتسونلغتنامه دهخدارابرتسون . [ ب ِ س ُ ] (اِخ ) پروفسور رابرتسون استاد دانشگاه کمبریج در اکتبر 1945 و آوریل 1946 م . درمجله ٔ انجمن همایونی آسیایی مقالات عمیقی راجع بسلسلة الذهب
جان رباییلغتنامه دهخداجان ربایی . [ رُ ] (حامص مرکب ) عمل جان ربا. جان گیری . جان گرفتن . کشتن . میراندن : هر روز جهان به جان رباییست انصاف ده این چه بیوفائیست .نظامی .
بستیلغتنامه دهخدابستی . [ ب ُ ] (اِخ ) شمس الدین حاجی بحه (؟) از مردم بست و از افاضل عراق بود طبعی لطیف و سخنی عالی داشت و نظم و نثروی را ملکه بود و هنگام آزمودن آنچه به نثر گفت
اولیترلغتنامه دهخدااولیتر. [ اَ لا ت َ ] (ص تفضیلی ) (اولی + تر) سزاوارتر و بهتر. (ناظم الاطباء) : ایزد او را از پی سالاری ملک آفریدزو که اولیتر بگنج و لشکر و تاج و نگین . فرخی .و