رباریسلغتنامه دهخدارباریس . [ ] (اِ) رئیس خواجه سرایان . (قاموس کتاب مقدس ). || لقب یکی از رجال دولت آشور یا بابل است . (قاموس کتاب مقدس ).
جان رباییلغتنامه دهخداجان ربایی . [ رُ ] (حامص مرکب ) عمل جان ربا. جان گیری . جان گرفتن . کشتن . میراندن : هر روز جهان به جان رباییست انصاف ده این چه بیوفائیست .نظامی .
بستیلغتنامه دهخدابستی . [ ب ُ ] (اِخ ) شمس الدین حاجی بحه (؟) از مردم بست و از افاضل عراق بود طبعی لطیف و سخنی عالی داشت و نظم و نثروی را ملکه بود و هنگام آزمودن آنچه به نثر گفت
اولیترلغتنامه دهخدااولیتر. [ اَ لا ت َ ] (ص تفضیلی ) (اولی + تر) سزاوارتر و بهتر. (ناظم الاطباء) : ایزد او را از پی سالاری ملک آفریدزو که اولیتر بگنج و لشکر و تاج و نگین . فرخی .و