راییلغتنامه دهخدارایی . (اِخ ) ابوعثمان ربیعةبن ابی عبدالرحمان ، معروف به ربیعةالرای ، و نام ابوعبدالرحمان فروخ بود غلام آل منکدر تیمی (بنی تیم قریش ). او را بدین سبب رایی گفتند
راییلغتنامه دهخدارایی . (اِخ ) هلال بن یحیی بن مسلم رایی بصری ، او را بدین سبب رایی میگفتند که خود را به مذهب کوفیان و رأی آنان منسوب میکرد. او از ابوعوانة و بصری ها از وی روای
راییلغتنامه دهخدارایی . (ص نسبی ) منسوب به رای (رأی ). (از اللباب فی تهذیب الانساب ). رجوع به رای و قیاس مذهب بوحنیفه اهل کوفه شود.
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) ازشعرای قرن دهم هجری عثمانی بود. بیت زیر از اوست :اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنوربی مهر وبی وفا لغی دوراندن اوگرنور.(از قاموس الاع
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) مصطفی درزی زاده .از شعرای قرن دهم هجری قمری بود. مدتی بخدمات شرعی پرداخت و در سال 981 هَ . ق . درگذشت . اشعار فارسی و ترکی از وی بجای ما
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (ص نسبی ) منسوب به رأی : فلان رائیست ؛ یعنی در انجام دادن امور مقید به انضباط نیست و تابع هوی و هوس و دلخواه خود است .
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [رَءْ ] (اِخ ) عبداللطیف . از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود. چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا اشتغال داشته است . (از قاموس الاعلام ترک
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) ازشعرای قرن دهم هجری عثمانی بود. بیت زیر از اوست :اول مه جفانی صانمه که دوراندن اوگرنوربی مهر وبی وفا لغی دوراندن اوگرنور.(از قاموس الاع
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (اِخ ) مصطفی درزی زاده .از شعرای قرن دهم هجری قمری بود. مدتی بخدمات شرعی پرداخت و در سال 981 هَ . ق . درگذشت . اشعار فارسی و ترکی از وی بجای ما
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [ رَءْ ] (ص نسبی ) منسوب به رأی : فلان رائیست ؛ یعنی در انجام دادن امور مقید به انضباط نیست و تابع هوی و هوس و دلخواه خود است .
رأییلغتنامه دهخدارأیی . [رَءْ ] (اِخ ) عبداللطیف . از گویندگان قرن دهم هجری عثمانی و اهل قره حصار بود. چندی بسمت تدریس و سپس به کار قضا اشتغال داشته است . (از قاموس الاعلام ترک
رأی اعتراضیprotest voteواژههای مصوب فرهنگستانرأیی که به نشانۀ اعتراض به دیگر نامزدها به فردی داده میشود که بختی برای پیروزی ندارد