رایزنفرهنگ فارسی عمید۱. (سیاسی) مسئول امور فرهنگی سفارت.۲. [قدیمی] کسی که در امری با وی مشورت میکنند؛ طرف مشورت؛ مستشار؛ مشاور: ◻︎ چنین گفت با رایزن ترجمان / که در سایهٴ شاه دائم بمان (نظامی۵: ۸۶۲).۳. [قدیمی] دانا.
رایزنcounselor 1/ counsellor 1, counselor of embassyواژههای مصوب فرهنگستان1. مقامی رسمی و ارشد در سفارت که وظیفۀ مهمی در یکی از امور سیاسی یا اقتصادی یا فرهنگی بر عهده دارد 2. رتبۀ دیپلماتی بلافاصله پایینتر از سفیر و وزیرمختار و بالاتر از دبیر
رازینلغتنامه دهخدارازین . (اِخ ) دهی است از دهستان درجزین بخش رزن شهرستان همدان که در 10 هزارگزی جنوب خاوری رزن و یک هزارگزی جنوب راه فرعی رزن به نوبران واقع است . ناحیه ای است جلگه ای و سردسیر که سکنه ٔ آن 640 تن میباشند که ب
رازینلغتنامه دهخدارازین . (اِخ ) دهی است جزء دهستان مزدقانچای بخش نوبران ساوه که در 32000گزی جنوب خاوری نوبران و 5000 گزی راه عمومی واقع است . محلی است کوهستانی ، سردسیر و سکنه ٔ آن 214 تن است
چرازنلغتنامه دهخداچرازن . [ چ َ زَ ] (نف مرکب ) چرنده . (آنندراج ) (غیاث ). چراکننده : بهر وادی که رفتندی چرازن تو گوئی موج میزد سیل روغن .جامی (در صفت گوسفندان یوسف ) (از آنندراج ).
چرازنفرهنگ فارسی عمیدحیوان علفخوار در حال چریدن؛ چرنده؛ چراکننده: ◻︎ به هر وادی چو رفتندی چرازن / تو گویی موج میزد سیل روغن (جامی: ۱۰۹).
راجنلغتنامه دهخداراجن . [ ج ِ] (ع ص ) خوکرده و الفت گرفته بجایی . (آنندراج ) (منتهی الارب ). رام و خانگی و دست پرورده . (ناظم الاطباء).
رایزنشcaucusواژههای مصوب فرهنگستانگردهمایی گروهی محدود، معمولاً اعضای یک حزب سیاسی، برای تعیین خطمشی یا راهبرد یا نامزد انتخابات
رایزن اولminister 1واژههای مصوب فرهنگستانرتبۀ دیپلماتی بلافاصله پایینتر از سفیر و وزیرمختار و بالاتر از رایزن دوم متـ . رایزن درجۀ یک
رایزن دومminister-counselor/ minister-counsellor, counselor 2واژههای مصوب فرهنگستانرتبۀ دیپلماتی بلافاصله پایینتر از رایزن اول و بالاتر از رایزن سوم * در برخی از کشورها، که فاقد رتبۀ minister-counselor هستند، counselor رایزن دوم محسوب میشود. متـ . رایزن درجۀ دو