رایج هندوستانیلغتنامه دهخدارایج هندوستانی . [ ی ِ ج ِ هَِ ] (اِخ ) اسمش میرمحمدعلی و از بزرگان سادات سیالکوت از شهرهای هندوستان بود. گویند مرد صاحب حالی بود و در نهایت زهد و ذوق و قناعت و وارستگی بسر میبرد. این بیت از اوست :جز هوایی نبود این همه ما و من ماخالی از تن چو حباب آمده پیراهن ما.
بالارَسreach stackerواژههای مصوب فرهنگستانخودروِ بارکش با تجهیزاتی برای بلند کردن و روی هم چیدن و جابهجایی همزمان چند بارگُنج
پرتابههای دهانۀ برخوردیcrater raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتابههایی که پراکنش آنها تا شعاع ده برابر قطر یک دهانۀ برخوردی تازه گستردگی دارد
پرتوهای پیرامحوریparaxial raysواژههای مصوب فرهنگستانپرتوهای نوری که مسیرهای آنها بسیار نزدیک به محور اپتیکی و تقریباً موازی با آن است
محدودۀ دسترسیarm's reachواژههای مصوب فرهنگستانفضایی پیرامون یک سامانۀ الکتریکی که در آن فرد میتواند بدون نیاز به ابزار خاص، به سامانه دسترسی داشته باشد
گسترۀ دستانarm span, reachواژههای مصوب فرهنگستاناندازۀ طول بین نوک انگشتان میانی دو دست با هم در حالتی که دو دست در راستای هم و موازی با زمین کاملاً گشوده شوند که متوسط آن متناظر با قد فرد است
رایجلغتنامه دهخدارایج .[ ی ِ ] (ع ص ) رائج . اسم فاعل از «روج ». روا. (دهار)(ناظم الاطباء). روان و جاری . (منتهی الارب ). روان . (دهار). مقابل ناروا. که بستانند. که بردارند. مقابل نارایج که بهیچش نستانند. خریدارگیر. هر چیز که روایی داشته باشد و در داد و ستد همه کس آنرا بردارد و بپذیرد و معمول
رایجدیکشنری فارسی به انگلیسیcommon, current, fashionable, going, new, now, popular, prevailing, prevalent, regnant, running, standard, trendy, vogue, widespread
نارایجلغتنامه دهخدانارایج . [ ی ِ ] (ص مرکب ) نارائج . متاعی که قابل فروختن و داد و ستد نباشد. (ناظم الاطباء). || پولی که رایج و روان نبود. (ناظم الاطباء). که نارواج است . که رایج نیست . پولی که رواج ندارد و در جریان نیست . که از رواج افتاده است . ناروا. || بازار کاسد و کساد. (ناظم الاطباء). بی
رایجلغتنامه دهخدارایج .[ ی ِ ] (ع ص ) رائج . اسم فاعل از «روج ». روا. (دهار)(ناظم الاطباء). روان و جاری . (منتهی الارب ). روان . (دهار). مقابل ناروا. که بستانند. که بردارند. مقابل نارایج که بهیچش نستانند. خریدارگیر. هر چیز که روایی داشته باشد و در داد و ستد همه کس آنرا بردارد و بپذیرد و معمول
پول رایجcurrencyواژههای مصوب فرهنگستانوسیلة مبادلة قانونی در هر کشور که شامل اسکناس و سکه است نیز: پول money
سینمای رایجmainstream filmواژههای مصوب فرهنگستانآن بخش از صنعت سینما که در آن فیلمهای روایتی تجاری معمولاً با شرکت ستارههای معروف سینما و با هدف جلب مخاطب بیشتر ساخته میشود