راویدلغتنامه دهخداراوید. (اِ) راویز. گیاهی است که اشترغاز نامند. (از شعوری ج 2 ورق 4). || ریشه ٔ درختی است بنام انگدان که دارای صمغ نیز میباشد. (از شعوری ج 2 ورق 4).
رَاوَدَتْنِيفرهنگ واژگان قرآنتو ازمن خواهش کردي (درعبارت "رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي "يعني ازمن درخواست کامجويي کردي)
رَاوَدَتْهُفرهنگ واژگان قرآنآن زن ازاو خواهش کرد (چون به همراه عبارت "عَن نَّفْسِهِ " آمده يعني ازاودرخواست کامجويي کرد)
رَاوَدتُّنَّفرهنگ واژگان قرآنشما زنان با نرمي و مهرباني درخواست کرديد(در اصل ازکلمه رود به معناي تردد و آمد و شد کردن به آرامي است به خاطر يافتن چيزي ، و کلمه رائد هم که به معناي طالب و جست
رَاوَدَتْنِيفرهنگ واژگان قرآنتو ازمن خواهش کردي (درعبارت "رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي "يعني ازمن درخواست کامجويي کردي)
رافیدلغتنامه دهخدارافید. (فرانسوی ، اِ) اسم تبلوراتی بشکل سوزن که در بعضی از سلول های حیوانی و نباتی موجود است . رجوع به گیاه شناسی ثابتی ص 127 و 62 شود.