راوسون مولینلغتنامه دهخداراوسون مولین . [ وِ سُن ْ مُل ْ ی َ ] (اِخ ) فلیکس . باستانشناس و فیلسوف نامی فرانسوی که بسال 1813م . در نامور بدنیا آمد و در سال 1900م . درگذشت . مهمترین اثر و
راوسانلغتنامه دهخداراوسان . [ ] (اِخ ) قریه ای است از قراء نیشابور. (از معجم البلدان ج 4) (از انساب سمعانی ).
راوونلغتنامه دهخداراوون . (ع ص ، اِ) ج ِ راوی ، بمعنی روایت کننده . (از اقرب الموارد). راویان . روایت کنندگان . نقل کنندگان حدیث . رجوع به راوی در همین لغت نامه بمعانی مختلف شود.
راسوفرهنگ انتشارات معین(اِ.) موش خرما؛ حیوانی است پستاندار و گوشت خوار با پوزة باریک و موهای سفید یا زرد.
اذخرلغتنامه دهخدااذخر. [ اِ خ ِ ] (ع اِ) گیاهی است خوشبوی که آنرا کوم خوانند. (منتهی الارب ). دوائی است . (نزهةالقلوب ). دو گونه است : عرابی است و مرغزاری . عرابی سرخ بود و بوی
احمدلغتنامه دهخدااحمد. [ اَ م َ ] (اِخ )ابن یوسف بن قاسم بن صبیح کاتب ، مکنی به ابوجعفر. وی از اهل کوفه و متولی رسائل مأمون بود و برادر وی قاسم بن یوسف مدّعی بود که از بنی عجل
عقدلغتنامه دهخداعقد. [ ع َ ] (ع اِمص ، اِ) پذرفتاری و پیمان . (منتهی الارب ). پیمان و زینهار. (مهذب الاسماء). قرارداد : پسندیده تر آن است که میان ما دو دوست عهدی باشد و عقدی بد
لحملغتنامه دهخدالحم . [ ل َ / ل َ ح َ ] (ع اِ) گوشت . ج ، لحام و الحم و لحوم و لحمان . (منتهی الارب ) : بیندازی عظام و لحم و شحمم رگ و پی همچنان و جلد مقشور. منوچهری .نفس باداس
ارثلغتنامه دهخداارث . [ اِ ] (ع مص ) میراث یافتن . (تاج المصادر بیهقی ). میراث بردن : انا نحن نرث الارض و من علیها و الینا یرجعون . (قرآن 40/19). بعضی بطریق ارث دست در شاخی ضعی