راهبرد مغلوبdominated strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبردی که مستقل از بازی دیگر بازیگران، کمترین منفعت را به بازیگر برساند
راهبردواژهنامه آزادراهبرد روش و راهي است كه ما را به هدفمان نزديك مي كند كه بايد براي آن تصميم گيري شود و بعد انجام داد ممكن است يك راهبرد درست يا غلط باشد استراتژی - ریشه واژه «
راهبُردstrategyواژههای مصوب فرهنگستان1. فن و علم توسعۀ نیروها و منابع نظامی و بهکارگیری آنها در زمان جنگ برای تأمین حداکثر منافع ملی و افزایش احتمال پیروزی 2. برنامهریزی و مدیریت منابع ملی اعم از
راهبُرد احیاturnaround strategyواژههای مصوب فرهنگستانراهبرد بازیابی مالی شرکتی که برای مدت طولانی عملکرد ضعیفی داشته است
راهبُرد ارتباطیcommunication strategyواژههای مصوب فرهنگستانمجموعۀ راهکارهای تقویت ارتباط و مدارا با مشکل شنوایی، شامل پیشطرحریزی، دستکاری (manipulation) محیط و استفاده از فنون ترمیمی
غالب طهرانیلغتنامه دهخداغالب طهرانی . [ ل ِ ب ِ طِ ] (اِخ ) مؤلف ریاض العارفین آرد: نامش اسداﷲخان و اصلش از آذربایجان . در سن شباب از آداب پیری کامیاب ، به ارباب طریقتش رغبتی است صادق
یافتنلغتنامه دهخدایافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج
طرحریزی راهبردیstrategic planningواژههای مصوب فرهنگستان[علوم نظامی] اقداماتی که ستاد کل نیروهای مسلح یک کشور برای تهیۀ طرحی راهبردی بهمنظور یک جنگ تمامعیار یا دفاع در مقابل نیروهای متجاوز انجام میدهد [مدیریت] فرا
عملیاتoperation 3واژههای مصوب فرهنگستان1. اقدام نظامی یا اجرای مأموریت نظامی در حوزههای راهبردی، عملیاتی، راهکنشی، خدماتی، آموزشی یا اداری 2. فرایند ادامۀ رزم شامل حرکت و آماد و تَک و پدافند و رزما
برکارلغتنامه دهخدابرکار.[ ب َ ] (ص مرکب ) آگاه بکار. مسلط بکار : چو مرد باشد برکار و بخت باشد یارز خاک تیره نماید بچشم زر عیار. بوحنیفه ٔ اسکافی .ای مفتی شهر از تو برکارتریم با ا