راهبرلغتنامه دهخداراهبر. [ ب َ ] (نف مرکب ) مخفف راه برنده . کسی که کسی را بجایی میبرد. (فرهنگ نظام ). هادی و راهنما و رهنمون و راه آموز. (آنندراج ). دلیل . (ناظم الاطباء) (دهار)
راهبرلغتنامه دهخداراهبر. [ ب ُ ] (نف مرکب ) مخفف راه برنده . که راه را ببرد. که راه را طی کند. که راه را درنوردد. که راه را بپیماید. که راه برود : شبی دیریاز و بیابان درازنیازم ب
راهبر گوالیاریلغتنامه دهخداراهبر گوالیاری . [ ب َ رِ گ ُ ] (اِخ ) محمد سعید، از شعراء قرن دوازدهم هَ . ق . رجوع به مقالات الشعراء چ کراچی ص 224 شود.
راهبر زمینیmarshallerواژههای مصوب فرهنگستانفردی که خلبان هواگَرد را برای حرکت و توقف در نقطۀ خاصی از توقفگاه یا خط پرواز هدایت میکند
راهبر گوالیاریلغتنامه دهخداراهبر گوالیاری . [ ب َ رِ گ ُ ] (اِخ ) محمد سعید، از شعراء قرن دوازدهم هَ . ق . رجوع به مقالات الشعراء چ کراچی ص 224 شود.