رامبدفرهنگ نامها(تلفظ: rāmbod) (رام + بد /-bod/ (پسوند نگهبان و مسئول)) ، روی هم به معنی رئیس رامشگران ؛ آرامش دهنده .
رامداسلغتنامه دهخدارامداس . (اِخ ) قصبه ای است در ایالت پنجاب پاکستان و 40هزارگزی شمال امریچار و در آن قصبه معبد بزرگی برای پیروان مذهب سیک وجود دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ).
رابدلغتنامه دهخدارابد. [ ب ِ ] (ع اِ) گنجینه دار.خزانه دار. (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (منتهی الارب ).
رامدلغتنامه دهخدارامد. [ م َ ] (اِخ ) بنا بنوشته ٔ ابوریحان بیرونی نام یکی از رودخانه های هند بوده که از کوه پاژراتر سرچشمه میگرفته است . رجوع به ماللهند ص 128 شود.
رامدروغلغتنامه دهخدارامدروغ . (اِخ ) رامدروگ . تلفظ ترکی رامدروگ . رجوع به رامدروگ در همین لغت نامه شود.