راقیةلغتنامه دهخداراقیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث راقی . پیش رونده . جلوافتاده . ترقی کرده . مترقی : امم راقیة، ملل راقیة؛ امروزه این ترکیب اصطلاح مطبوعاتی و سیاسی است که به معنی مل
رقیهفرهنگ نامها(تلفظ: roqiye) (عربی) به معنی دعا ، تعویذ ؛ (در اعلام) یکی از چهار دختر پیغمبر اسلام (ص) از خدیجه ؛ دختر امام حسین (ع) ؛ ]این واژه در عربی به صورت رُقَیَّه /roq
رایةلغتنامه دهخدارایة. [ ی َ] (ع مص ) رایت . رؤیت . رأی . دیدن . || دانستن . (منتهی الارب ). و رجوع به مترادفات کلمه شود.
راقیةلغتنامه دهخداراقیة. [ ی َ ] (ع ص ) تأنیث راقی . پیش رونده . جلوافتاده . ترقی کرده . مترقی : امم راقیة، ملل راقیة؛ امروزه این ترکیب اصطلاح مطبوعاتی و سیاسی است که به معنی مل
رواقیلغتنامه دهخدارواقی . [ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقیة. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ). رجوع به راقیة شود.
امین الدولهلغتنامه دهخداامین الدوله . [ اَ نُدْ دَ ل َ ] (اِخ ) میرزا علی خان . در سال 1315 هَ .ق . در اوایل سلطنت مظفرالدین شاه بوزارت عظمی رسید و در سال 1316 عزل گردید. ملک الشعراء ب
دخللغتنامه دهخدادخل . [ دَ ] (ع اِ) درآمد. (دهار) (مهذب الاسماء). آمد. (یادداشت مؤلف ). چیزی که حاصل شود از محاصل زمین و جز آن . ضد خرج . یقال : تری الفتیان کالنخل ما یدریک ما