راقدلغتنامه دهخداراقد. [ ق ِ ](ع ص ) خوابنده . ج ، رُقود و رُقَّد. (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد) (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوابیده . (ناظم الاطباء). خفته . نائم
راغدلغتنامه دهخداراغد. [ غ ِ] (اِخ ) صحرایی است در دناقل در قسمت جنوبی حبشه و 120هزارگزی باختری ساحل دریای سرخ که مساحت آن 2400 میلیون گز مربع میباشد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 3
راغدلغتنامه دهخداراغد. [ غ ِ ] (ع ص ) زندگی خوش و وسیع. ج ، رَغَد چون خدم و خادم . (از اقرب الموارد) (از تاج العروس ). و رجوع به رَغَد شود.
خوابیدهلغتنامه دهخداخوابیده . [ خوا / خا دَ / دِ ] (ن مف / نف ) راقد. نائم . درخواب شده . خفته . (یادداشت مؤلف ) (ناظم الاطباء). || روی هم افتاده . برهم نهاده . برهم قرارداده .- پ
رقدلغتنامه دهخدارقد. [ رُق ْ ق َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). ج ِ راقد به معنی خوابنده . (آنندراج ). رجوع به راقد شود.
رقودلغتنامه دهخدارقود. [ رُ ] (ع ص ، اِ) ج ِ راقِد. قوله تعالی : و تحسبهم ایقاظاً و هم رقود. (قرآن 18/18). (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ) (از غیاث