راشیفرهنگ انتشارات معین[ ع . ] (اِفا.) رشوه دهنده و رشوه گیرنده . راشیتیسم [ فر. ] (اِ.) عارضة نرم شدن استخوان های بدن که بر اثر کمبود ویتامین D و کمبود املاح کلسیم در بدن حاصل می ش
راشیلغتنامه دهخداراشی . (اِ) بژیشه ٔ کنجد در روغن نشسته . (مهذب الاسماء). ارده . و رجوع به ارده و بژیشه و بزیشه شود.
راشیلغتنامه دهخداراشی . (ع ص ) پاره ده . پاره دهنده . رشوه ده . رشوه دهنده ، مقابل مرتشی یعنی رشوه خوار و رشوه گیر. (از یادداشت مؤلف ). پاره دهنده ، و فی الحدیث : لعن اﷲ الراشی
راشینفرهنگ نامها(تلفظ: rāšin) (راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) سر سبز و خرم و با طراوت ؛ به علاوه راشین در برخی منابع راه آبی یا جویباری که از سب
راشیا الفخارلغتنامه دهخداراشیا الفخار. [ ش َ ی ْ یَل ْ ف َخ ْ خا ] (اِخ ) قریه ای است از قرای مرجعیون لبنان که دارای کارگاههای سفال است . (از اعلام المنجد).
راشیالغتنامه دهخداراشیا. [ ش َی ْ یا ] (اِخ ) که آن را راشیا الوادی نیز میگویند شهری است در لبنان و در آنجا قلعه ای است که بامرای شهابیان اختصاص دارد و در آنجا شبلی عریان باقشون
راشینفرهنگ نامها(تلفظ: rāšin) (راش = نوعی درخت در جنگلهای ایران + ین (پسوند نسبت)) (به مجاز) سر سبز و خرم و با طراوت ؛ به علاوه راشین در برخی منابع راه آبی یا جویباری که از سب
راشیا الفخارلغتنامه دهخداراشیا الفخار. [ ش َ ی ْ یَل ْ ف َخ ْ خا ] (اِخ ) قریه ای است از قرای مرجعیون لبنان که دارای کارگاههای سفال است . (از اعلام المنجد).