راست شناورstarboard side, starboard 2واژههای مصوب فرهنگستانطرف راست شناور هنگامی که رو به سینة شناور ایستادهایم
راستدیکشنری فارسی به عربیبسيط , خشبي , صادق , صحيح , عموديا , مباشرة , مزلاج , مطلق , منتصب , وخز , يمين
راستفرهنگ مترادف و متضاد۱. حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب ۲. سهی، شق ۳. مستقیم ۴. مستوی ۵. یمین ۶. امین، صدیق ≠ غلط، نادرست ۷. ناراست ۸. کج ۹. ناصاف ۱۰. یسار ۱۱. نادرست ≠ ناراست
تیر طولی جانبیside girder,longitudinalواژههای مصوب فرهنگستانهر یک از تیرهای طولی که در چپ و راست شناور قرار میگیرد
قایقآویز چرخشیradial davit, luffing davitواژههای مصوب فرهنگستاننوعی قایقآویز که در پاشنة آن لولا تعبیه شده است و توانایی چرخش به دو طرف، راست و چپ شناور، را دارد
پروانۀ راستگردright-hand propellerواژههای مصوب فرهنگستانپروانهای که طراحی آن طوری است که برای حرکت شناور بهسمت جلو بهسمت راست میگردد
دوزنجیرهhawse 1واژههای مصوب فرهنگستانوضعیت زنجیرها در جلوی دماغۀ شناورِ درلنگر وقتی که شناور با دو لنگر چپ و راست مهار شده باشد
ماغفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهنوعی مرغابی با پرهای سیاه: ◻︎ به هر سو یکی آبدان چون گلاب / شناور شده ماغ بر روی آب (اسدی: ۱۳۱)، ماغ در آبگیر گشته روان / راست چون کشتیایست قیراندود (رودکی: