راست سازلغتنامه دهخداراست ساز. (نف مرکب ) مستقیم کننده . راست کننده . از کجی برآرنده . استقامت دهنده . || (اِ مرکب ) نوعی از فنون سازندگی و صفتی از صفات سازهای ذوالاوتار است . (آنند
همراستاسازcollimator 2واژههای مصوب فرهنگستانوسیلهای که برای همراستاسازی محورهای نوری اجزای مختلف یک سامانۀ نوری مورد استفاده قرار میگیرد
سهگوش سینهbreast hook/breasthook, breast kneeواژههای مصوب فرهنگستانورقة مثلثشکلی که بخشهای چپ و راست سازة جلوی کشتی را به هم متصل میکند
جفت سازلغتنامه دهخداجفت ساز. [ ج ُ ] (اِ مرکب )نوعی از فنون و هنرهای سازندگی . صفتی از صفات ذوی الاوتار است و آن سه نوع میباشد:جفت ساز، راست ساز و یک ونیم ساز. (برهان ) : آسمان بر
سازجفتلغتنامه دهخداسازجفت .[ ج ُ ] (اِ مرکب ) جفت ساز. نوعی از فنون و هنرهای سازندگی . (برهان ). || صفتی از صفات ساز ذوی الاوتار [ ساز زهی ] است و آن سه نوع میباشد: جفت ساز، و راس
سازلغتنامه دهخداساز. (اِ) آلت موسیقی . آنچه که نوازند مانند چنگ و عود و بربط و طنبور و قیچک و قانون و امثال آن . (از برهان ). نی و چنگ و هر چه بنوازند.(رشیدی ). چنگ . (شعوری ).
ذوی الاوتارلغتنامه دهخداذوی الاوتار. [ ذَ وِل ْ اَ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) خداوندان زه . وترداران . رودجامگان .آلات موسیقی که زه کشیده دارند: و در برهان قاطع ذیل «جفت ساز» آمده است : ن