راستدیکشنری فارسی به عربیبسيط , خشبي , صادق , صحيح , عموديا , مباشرة , مزلاج , مطلق , منتصب , وخز , يمين
راستفرهنگ مترادف و متضاد۱. حق، درست، صائب، صحیح، صدق، صواب ۲. سهی، شق ۳. مستقیم ۴. مستوی ۵. یمین ۶. امین، صدیق ≠ غلط، نادرست ۷. ناراست ۸. کج ۹. ناصاف ۱۰. یسار ۱۱. نادرست ≠ ناراست
عقیدةلغتنامه دهخداعقیدة. [ ع َدَ ] (ع اِ) عقیدةالرجل ؛ دین و مذهب مرد که اعتقاد آن دارد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). گویند له عقیدة حسنة؛ یعنی او راست دینی سالم و بیرون از
ناپاک دینلغتنامه دهخداناپاک دین . (ص مرکب ) کافر. ملحد. بی دین . (ناظم الاطباء). بددین . کج اعتقاد. که بر دین راست و درست نیست . که صاحب دین پاک نیست : تو دانی که ارجاسب ناپاک دین بی