راسبیلغتنامه دهخداراسبی . [ س ِ ] (اِخ ) علی بن احمد الراسبی . وی فرمانروای جندی شاپور و بسیار توانگر و نزد خلفا محترم بود و بسال 301 هَ . ق . درگذشت . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 654)
راسبیلغتنامه دهخداراسبی . [ س ِ ] (اِخ ) علی بن احمد، ابوالفتوح پاشا. از مردم مصر بود و در بلقاس متولد شد در فرانسه تحصیل کرد و در مصر مناصب گوناگون یافت و بریاست استیناف رسید و
راسبیلغتنامه دهخداراسبی . [ س ِ ] (اِخ ) عبداﷲبن محمد مکنی به ابومحمد. از مشاهیر فضلای عارفان اواسط قرن چهارم هجرت و مولد و مسکن و مدفن او بغداد بوده و زمان مقتدر (متوفی 320 هَ .
علی راسبیلغتنامه دهخداعلی راسبی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن احمد راسبی ، مکنّی به ابوالحسن . وی برحدود واسط تا جندی شاپور و از شوش تا شهرزور امارت می کرد و ثروتی فراوان داشت و نزد خ
موج راسبیـ گرانی آمیختهmixed Rossby-gravity wave, Yanai waveواژههای مصوب فرهنگستانموج استوایی شرقرو که مؤلفۀ سرعت نصفالنهاری آن نسبت به استوا متقارن است و مؤلفۀ سرعت زُناری آن نسبت به همتافت همرَفتی میانمقیاس نامتقارن است
علی راسبیلغتنامه دهخداعلی راسبی . [ ع َ ی ِ س ِ ] (اِخ ) ابن احمد راسبی ، مکنّی به ابوالحسن . وی برحدود واسط تا جندی شاپور و از شوش تا شهرزور امارت می کرد و ثروتی فراوان داشت و نزد خ
جابرلغتنامه دهخداجابر. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عبداﷲ راسبی . از بنی راسب است و ابوشداد از وی روایت کند. (الاستیعاب ج 1 ص 85). و رجوع به الاصابة شود.
ابوفاطمهلغتنامه دهخداابوفاطمه .[ اَ طِ م َ ] (اِخ ) مسکین بن عبداﷲ الراسبی الطاحی ، حوشب . او از حسن و از او علی بن المدینی روایت کند.