راز گویندهفرهنگ فارسی عمید / قربانزادهگویندۀ راز؛ آنکه سِرّی را فاش کند یا راز خود را به دیگری بگوید: ◻︎ شد آنگه برش رازگوینده تنگ / نهان دشنهٴ زهرخورده به چنگ (اسدی: ۱۱۹).
رازگویندهلغتنامه دهخدارازگوینده . [ ی َ دَ / دِ ] (نف مرکب ) گوینده ٔ راز. آنکه سخنی نهانی با کسی گوید. که سرّ خود با کسی در میان نهد. || نجوی کننده : شد آنگه برش رازگوینده تنگ نهان
راه جویندهلغتنامه دهخداراه جوینده . [ ی َ دَ/ دِ ] (نف مرکب ) راهجوی . جوینده ٔ راه : برو راه بربسته پوینده راگذر گم شده راه جوینده را. نظامی .و رجوع به راهجو و راهجوی شود.- جوینده را
رازلغتنامه دهخداراز. (اِخ ) میرزا ابوالقاسم بن میرزا عبدالنبی حسینی شیرازی در اعیان الشیعة آرد: عالم فاضل و حکیم متکلم عارف شاعر ماهر امامی المذهب بوده و به راز تخلص مینمود و ق
رازلغتنامه دهخداراز. (اِخ ) نام پادشاه زاده ای است ، گویند او را برادری بود که ری نام داشت هر دو به اتفاق شهری بنا کردند چون به اتمام رسید میان هر دو در تسمیه ٔ آن مناقشه شد چه
متسارلغتنامه دهخدامتسار. [ م ُ ت َسارر ] (ع ص ) راز گوینده با کسی . (آنندراج ). با هم دیگر راز گوینده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تسار شود.
متناجیلغتنامه دهخدامتناجی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) با هم راز گوینده . (آنندراج ) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). با همدیگر راز گوینده و نجوا کننده . (ناظم الاطباء). رجوع به تناجی شو
متناسفلغتنامه دهخدامتناسف . [ م ُ ت َ س ِ ] (ع ص ) پنهان سخن گوینده . (آنندراج ). راز گوینده و پنهان گوینده ٔ سخن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). رجوع به تناسف
مسرةلغتنامه دهخدامسرة. [م ِ س َرْ رَ ] (ع اِ) آلت راز، و آن ماشور باشد یک سر آن در دهان گوینده و یک سر آن در گوش شنونده . (منتهی الارب ) (از صراح ). آلتی است توخالی چون طومار که
منافثلغتنامه دهخدامنافث . [م ُ ف ِ ] (ع ص ) هم راز. (مهذب الاسماء). زیرگوشی گوینده . (ناظم الاطباء). رجوع به منافثة و مدخل بعد شود.