رازیانجلغتنامه دهخدارازیانج . [ ن َ ] (معرب ، اِ) رازیانه ٔفارسی است و نیز به فارسی بادیان و برومی شمار و به هندی سونف و والان بزرک نیز نامند. ماهیت آن : بزری است معروف و دو نوع می
اصل الرازیانجلغتنامه دهخدااصل الرازیانج . [ اَ لُرْ را ن َ ] (ع اِ مرکب ) اصل رازیانج است ... بپارسی بیخ رازیانه گویند و منفعت وی در باب رازیانج گفته شود. (اختیارات بدیعی ). بیخ بادیان .
رازیانهگویش اصفهانی تکیه ای: râziyâna طاری: râziyâna طامه ای: bâdiyun طرقی: râziyâna کشه ای: râziyâna نطنزی: râziyâna
راتیانجلغتنامه دهخداراتیانج . [ ن َ ](اِ) صمغ صنوبر است که بنفسه مثل سایر صموغ منجمد میگردد یا به آتش طبخ یافته منعقد شود و ثانی را بیونانی فلفونیا نامند و سیال غیرمنجمد او زفت رطب
رازیانلغتنامه دهخدارازیان . (اِخ ) دهی است از دهستان بیلوار بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان که در 9هزارگزی باختر مرزبانی و 2هزارگزی راه فرعی مرزبانی کرمانشاه واقع است . دشتی است سردس
اصل الرازیانجلغتنامه دهخدااصل الرازیانج . [ اَ لُرْ را ن َ ] (ع اِ مرکب ) اصل رازیانج است ... بپارسی بیخ رازیانه گویند و منفعت وی در باب رازیانج گفته شود. (اختیارات بدیعی ). بیخ بادیان .
افومارتنلغتنامه دهخداافومارتن . [ اِ رَ ت ُ ] (اِ) رازیانج بری ، یا افومارا. افوماراثرون . (یادداشت مؤلف ).
رازیانهلغتنامه دهخدارازیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ) رازیانج .فنوی . از تیره ٔ چتریان با گونه های پایا به ارتفاع 1 تا 1/5 متر و برگهای متناوب دارای بریدگی و معطر و طعمی مطبوع و کمی شیر
ماراسلغتنامه دهخداماراس . (اِ) و ماراتون . رازیانج بری و بستانی است . (فهرست مخزن الادویه ). و رجوع به «مارثون » شود.