رزگاهلغتنامه دهخدارزگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 182 تن . آب آنجا از چشمه . محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیای
راهگاهsprueواژههای مصوب فرهنگستانمجرای عمومی هدایت حرکت مذاب از بیرون قالب به راهبار و راهبارهها و محفظۀ قالب
ملاعظیم رزگاهلغتنامه دهخداملاعظیم رزگاه . [ م ُل ْ لا ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ شهرستان شهسوار است و 166 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
هرازگاهفرهنگ فارسی طیفیمقوله: زمان رازگاه، گاهبیگاه، بعضیوقتها، گاهگدار، وقتوبیوقت، بهندرت نامنظم، بریده بریده، بهطور پراکنده، ناآرام، پرتکان، پُرافتوخیز، پُرجَستوخیز، مثل اسف
عیبةلغتنامه دهخداعیبة. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) اسم المرة است از عیب . (از اقرب الموارد). رجوع به عیب شود. || عیب و آهو، خلاف فرهنگ . (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). عاب . (اقرب الموارد
رزگاهلغتنامه دهخدارزگاه . [ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان کلخوران بخش مرکزی شهرستان اردبیل . سکنه ٔ آن 182 تن . آب آنجا از چشمه . محصول عمده ٔ آن غلات و حبوب است . (از فرهنگ جغرافیای
ملاعظیم رزگاهلغتنامه دهخداملاعظیم رزگاه . [ م ُل ْ لا ع َ رَ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ شهرستان شهسوار است و 166 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).