رازکلغتنامه دهخدارازک . [ زَ ] (اِ) نام گیاهی دارویی که به فرانسه هوبلون گویند. (ناظم الاطباء). از تیره ٔ اورتیکاسه . قسمت قابل مصرف آن : گلهای ماده و ماده ٔ مؤثر: اولئورزین .
رازکفرهنگ انتشارات معین(زَ) (اِ.) گیاهی است از تیرة گزنه ها از دستة شاهدانه ها. نباتی است دو پایه و بالارونده و پیچنده . بوی گل هایش معطر و مطبوع و شبیه بوی سنبل الطیب و طعم آن ها تلخ
رازکشلغتنامه دهخدارازکش . [ ک َ /ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ راز. بسطدهنده ٔ سرّ. منتشرکننده ٔ راز. || کسی که افشای راز کند. (آنندراج ). افشاکننده ٔ راز. خائن اسرار. (ناظم الاطباء).
قفزةدیکشنری عربی به فارسیرازک , ميوه رازک رازک زدن به , رازک بار اوردن , ابجو , افيون , لي لي کردن , روي يک پاجستن , جست وخيز کوچک کردن , رقصيدن , پرواز دادن , لنگان لنگان راه رفتن , پل
رازکشلغتنامه دهخدارازکش . [ ک َ /ک ِ ] (نف مرکب ) کشنده ٔ راز. بسطدهنده ٔ سرّ. منتشرکننده ٔ راز. || کسی که افشای راز کند. (آنندراج ). افشاکننده ٔ راز. خائن اسرار. (ناظم الاطباء).
hopدیکشنری انگلیسی به فارسیهاپ، رازک، ابجو، افیون، طفره، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، لی لی کردن، جست وخیز کوچک کردن، رقصیدن، پرواز دادن، لنگان لنگان راه رفتن، پلکیدن، خمیدن
hopsدیکشنری انگلیسی به فارسیهویج، رازک، ابجو، افیون، طفره، روی یک پا جستن، رازک بار اوردن، لی لی کردن، جست وخیز کوچک کردن، رقصیدن، پرواز دادن، لنگان لنگان راه رفتن، پلکیدن، خمیدن