رازنجلغتنامه دهخدارازنج . [ زِ ن َ ] (معرب ، اِ) رازیانه . رازیانج . باد تخم ، بسباسه . (دزی ج 1 ص 493). رجوع به رازیانه و باد تخم و بسباسه شود.
رازجویلغتنامه دهخدارازجوی . (نف مرکب ) تفتیش کننده ٔ اسرار. (ناظم الاطباء). جوینده ٔ راز. طلب کننده ٔ سر. جویای نهانی ها : شنید این سخن مردم رازجوی که ضحاک را زو چه آمد بر اوی . ف
رانجلغتنامه دهخدارانج . [ ن ِ ] (ع اِ) خرماییست سیاه ، نرم و تابان . (ازاقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از آنندراج ). خرمای املس . (یادداشت مؤلف ). یکنوع خرمایی تابان سیاه . (