۱. مطلب پوشیده و پنهان؛ سِر: ◻︎ تو را تا دهان باشد از حرص باز / نیاید به گوش دل از غیب راز (سعدی۱: ۱۰۸).
۲. شیوۀ رسیدن به چیزی: راز جوانی.
۳. (صفت) [قدیمی] پوشیده؛ نهان.
۴. (قید) [قدیمی] بهطور پوشیده و پنهان.
〈 راز پوشیدن: (مصدر لازم) نهان داشتن راز؛ حفظ کردن اسرار؛ راز کسی را پوشیده داشتن: ◻︎ به پیر میکده گفتم که چیست راه نجات / بخواست جام می و گفت راز پوشیدن (حافظ: ۷۸۶).
〈 راز کردن: (مصدر لازم) [قدیمی]
۱. گفتن سِرّ خود به کسی؛ راز گفتن.
۲. مناجات کردن.
۳. نجوا کردن.
۴. آهسته و بیخ گوشی صحبت کردن: ◻︎ بپیچید و با خویشتن راز کرد / از انجام، آهنگ آغاز کرد (فردوسی: ۲/۱۲۵ حاشیه).
۵. (مصدر متعدی) نهفته داشتن؛ پوشیده داشتن.
〈 راز گشادن: (مصدر لازم) ‹راز گشودن› [قدیمی] آشکار کردن راز؛ فاش کردن سِرّ: ◻︎ به دوست گرچه عزیز است راز دل مگشای / که دوست نیز بگوید به دوستان عزیز (سعدی۲: ۷۰۱).
〈 راز گفتن: (مصدر لازم)
۱. با کسی سخن پوشیده گفتن؛ فاش کردن سِر؛ رازی را به کسی سپردن.
۲. بیخ گوشی صحبت کردن.
〈 رازونیاز:
۱. گفتن سِر و سخن پنهانی و خواستن حاجت.
۲. [مجاز] دعا و مناجات به درگاه خدایتعالی: ◻︎ زاهد چو از نماز تو کاری نمیرود / هم مستی شبانه و رازونیاز من (حافظ: ۸۰۰).
۳. (موسیقی) گوشهای در دستگاه همایون.
〈 رازونیاز کردن: راز و حاجت خود را با کسی (معشوق یا خدا) در میان نهادن؛ مناجات کردن به درگاه خدایتعالی.
۱. پوشیده، رمز، سر، غیب، مصاص، نهفته
۲. رنگ، فام، لون
۳. گلکار ≠ علانیه
confidence, mystery, riddle, secret