رادملغتنامه دهخدارادم . [ دُ ] (اِخ ) یکی از شهرهای لهستان و دارای 62519 تن سکنه است . و حومه ٔ آن نیز 196200 تن جمعیت دارد، در این شهر کارخانه های ذوب آهن و ریسندگی و پوست پیرا
رادمانلغتنامه دهخدارادمان . (اِخ ) نام سرداری ارمنی و معاصر خسروپرویز پادشاه ساسانی . رادمان سپهدار خسروپرویز بود و معنی کلمه رادمنش است . (از فرهنگ ایران باستان پورداود ص 73) : چ
رادمردلغتنامه دهخدارادمرد. [ م َ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) مرکب از «راد»، بمعنی بخشنده و کریم وشجاع و دلیر و خردمند، و «مرد». جوانمرد. آزادمرد. کریم الطبع. (آنندراج ). رجوع به راد شود