راحتیدیکشنری فارسی به انگلیسیcomfort, convenience, coziness, ease, easiness, easy, homeliness, homeyness
سرعت طرح خطline design speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت ناوگان حملونقل عمومی در بخشی از مسیر با حفظ راحتی و ایمنی مسافر
شایعلغتنامه دهخداشایع. [ ی ِ ] (ع ص ) مأخوذ از شائع تازی . بمعنی بهره ٔ بخش ناکرده . (ناظم الاطباء). بهره ای که جدا نشده است از حصه ٔ دیگران . مشاع . (یادداشت مؤلف ). || ظاهر
نفثةالمصدورلغتنامه دهخدانفثةالمصدور. [ ن َ ث َ تُل ْ م َ] (ع اِ مرکب ) آنچه مبتلا به بیماری ریوی بیرون افکند از خلط و خون تا بدان خود را اندک آرامشی بخشد. || اظهار شکوی و گلایه کردن از