راحت باشلغتنامه دهخداراحت باش . [ ح َ ] (حامص مرکب ) آسایش . آسودگی . || (اِ مرکب ) (از راحت + باش فعل امر) خطابی که هنگام تعلیم عملیات نظامی و ورزشی سربازان را دهند تا دم زنند و ان
راحت باشفرهنگ انتشارات معین( ~.) (اِمر.) فرمانی که نشانة پایان یافتن یا تعطیل کوتاه مدت تمرین نظامی است .
سرعت طرح خطline design speedواژههای مصوب فرهنگستانحداکثر سرعت ناوگان حملونقل عمومی در بخشی از مسیر با حفظ راحتی و ایمنی مسافر
شایعلغتنامه دهخداشایع. [ ی ِ ] (ع ص ) مأخوذ از شائع تازی . بمعنی بهره ٔ بخش ناکرده . (ناظم الاطباء). بهره ای که جدا نشده است از حصه ٔ دیگران . مشاع . (یادداشت مؤلف ). || ظاهر
نفثةالمصدورلغتنامه دهخدانفثةالمصدور. [ ن َ ث َ تُل ْ م َ] (ع اِ مرکب ) آنچه مبتلا به بیماری ریوی بیرون افکند از خلط و خون تا بدان خود را اندک آرامشی بخشد. || اظهار شکوی و گلایه کردن از